شهلا دادگردوست
مقوله امنیت، تاریخی به بلندای حیات اجتماعی بشر دارد و از روزگاری که افراد و گروهای اجتماعی توانستند با غلبه بر جامعیت، یکجانشین شوند و اجتماعات اولیه را تشکیل دهند، مسئله امنیت بهعنوان یک نیاز اساسی، خود را بر گروههای انسانی تحمیل کرد. تاریخ، جامعهای را سراغ ندارد که مدت زیادی را فارغ از دغدغهها و معضلات امنیتی، روزگار سپری کرده باشد .
امنیت واژهای پیچیده و به لحاظ کاربرد از گستردگی وسیعی برخوردار است. از درونیترین افکار و احساسات بشري گرفته تا مهمترین مسائل بین دولتها دربرگیرنده مفهوم امنیت است. از آن هنگام که انسان براي بقاء و تأمین معاش خود با وسایل ابتدایی و دستساز به مقابله با عوامل طبیعی پرداخت تاکنون که به دنبال عصر صنعتی شدن، سرعت و تکنولوژي رویاي برتري بر همنوعان و جهان پیرامون خود را از طریق وسایل پیشرفته نظامی و اتمی در سر میپروراند، امنیت چه در بعد روانی آن و چه در بعد فیزیکی همواره یکی از دغدغههاي همیشگی او بوده است. حوادث پس از جنگ سرد، فروپاشی کمونیسم و جنگ جهانی دوم و غالب شدن ادبیات و رویکرد آمریکایی در حوزه علوم سیاسی و استراتژیک جهان، مفهوم امنیت ملی را در ادبیات سیاسی اکثر کشورهاي جهان وارد کرد.
امنيت از مقولهها و نيازهاي اساسي انسان است كه با زوال آن آرامش خاطر انسان مختل شده و نگراني و اضطراب جاي آن را میگیرد. مازلو در نظريه سلسلهمراتبي نيازهايش، احساس امنيت را بلافاصله بعد از ارضاي نيازهاي اوليه انساني مطرح میکند. از اين لحاظ هر جامعهای میبایست در جهت برخورداري از فرصتها و منابع اجتماعي و فرهنگي به تأمين امنيت بپردازد. تا بهموازات آن، نرخ جرم و جنايت و آسیبهای اجتماعي در جامعه كاهش يابد.
در تعریف امنیت اجتماعی اینچنین آمده است: امنيت به معناي ايمن شدن، در امان بودن و بي بيمي، آرامش و آسودگي است. احساس امنيت نيز عبارت است از نوعي ذهنيت و جهتگیری رواني مثبت رضایتبخش، قانعکننده و آرامبخش شهروندان نسبت به عدم تأثيرگذاري حضور و بروز رويدادها و وقايع ضد امنيتي تهديدها در شرايط فعلي و آتي، در حوزههای امنيت اجتماعي نیز ، ثبات سياسي، انسجام هويتي، يكپارچگي و امنيت سرزمين از جمله مصادیق آن می باشد.
امنیت را میتوان نوعی فرآیند اجتماعی بنیادین با برخی ویژگیهای خودجوش دانست. هدف آن به وجود آوردن فضاهاي اجتماعی، سیاسی، اقتصادي نسبتاً امن است. جوامع امن به افراد امکان میدهند تا زندگی کنند، تحرك داشته باشند و به فرهنگ، زبان و هویتشان بدون هراس از تهدیدات خشونتآمیز مستقیم و غیرمستقیم وفادار بمانند. بدین ترتیب امنیت یکی از اساسیترین نیازهاي اجتماعی است که افراد جامعه باید از آن برخوردار باشند. امنیت، احساس آرامش و اطمینآنهمهجانبه به حال و آینده است، بهنحویکه نگرانی نسبت به هیچ امري وجود نداشته باشد. احساس ناامنی بیانگر وجود فاصله بین بایدها و هستهاي امنیتی میباشد که از آنها میتوان با عناوین انتظار امنیتی و واقعیت امنیتی نام برد. انتظار امنیتی سطحی از مصونیت جانی، مالی، فکري و ارزشی است که هر فرد توقع دارد. واقعیت امنیتی وضعیتی است که عملاً در جامعه وجود دارد.
امنیت اجتماعی بهعنوان یکی از شاخصهای عمده امنیت، جزء نیازهای اساسی انسان است که بهخصوص در تأمین بهداشت اجتماعی و روانی، کاهش آسیبهای اجتماعی و روانی، همچنین، در گسترش سلامت اجتماعی و روانی اهمیت بسیار دارد؛ بنابراین، آرامش، رفاه، رشد، شکوفایی انسان، بروز استعدادها و خلاقیتها و نیل به همه کمالات انسان در سایه امنیت، ازجمله امنیت اجتماعی حاصل خواهد شد. در حقیقت، امنیت اجتماعی موقعیتی است که در آن با یکرشته خطرهای خاص مقابله میشود یا این خطرات را به حداقل میرساند.
انواع امنیت
از نگاه آسیبشناسی در یک تقسیمبندی کلی میتوان امنیت را به هشت گروه امنیت فرهنگی، امنیت فردی، امنیت شغلی، امنیت ملی، امنیت قضایی، امنیت اجتماعی یا گروهی، امنیت محیطزیست و امنیت اقتصادی تقسیم کرد و در یک نگاه کلی امنیت به و حوزه امنیت فردی و امنیت اجتماعی قابلتقسیم است.
میتوان گفت: امنیت همزمان با مفهوم جامعه مطرحشده، زیرا انسان و جامعه مادر و فرزند همزماناند. امنیت جانی همراه با خلقت بشر براي ادامه نسل او، امنیت اقتصادي براي تداوم حیات انسان، امنیت فرهنگی براي تحقق انسانیت شخص و امنیت اجتماعی براي ایجاد اطمینان و آسایش خاطر فرد در جامعه معنی پیدا میکند. نخستین مباحث فلسفی و سیاسی مربوط به امنیت را در آثار افلاطون و ارسطو میتوان یافت. آنها عدالت را بهعنوان بنیادیترین وسیله و ابزار حکومت براي نیل به امنیت که از اهداف و وظایف حکومت میباشد، معرفی نمودهاند. چندین قرن بعد هابز شرایط طبیعی را شرایط ناامنی و شرایط اجتماعی را شرایط امنیت میداند. برداشت از امنیت با توسعه و گسترش بعد عقیدتی و فکري انسانها متحول گردیده است، بهطوریکه جان لاك با رویکردي فراگیرتر معتقد است که مقصود از صلح و امنیت تنها آن نیست که زنده بمانیم، بلکه منظور دستیابی به رفاه، آسایش و ایجاد تسهیلات مشخص است که حق طبیعی ما میباشد. منتسکیو بر صلح تأکید مینماید زیرا امنیت را نتیجه صلح و صلح را اولین قانون طبیعت میداند. منظور او از امنیت تنها حفظ حیات نیست بلکه تأمین آزادي نیز میباشد. روسو با توجه به نقش تعیینکننده اعتماد به مقوله امنیت مینگرد. همزمان با جنگ سرد امنیت را مترادف، توان نظامی کشورها میدانند، بهطوریکه مائو امنیت را در لوله تانک سراغ میگیرد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروي امنیت در سایه رشد اقتصادي جستجو شد، بعدازآن مسائل زیستمحیطی در ارتباط با امنیت مطرح گردید. در حال حاضر، امنیت را در توسعه پایدار یعنی ارتقاي مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی بهسوی زندگی بهتر و انسانیتر و حفظ و تداوم ارزشهای یک جامعه یعنی باورها و اعتقادات حاکم بر آن جستجو میکنند.
پژوهشگر اندیشکده افرا
بدون دیدگاه