گفتگو دکتر فرزادمنش با نشریه «پیام زن»؛تکاپویی برای فهم ابعاد زندگی روزمره زنان در فضای مجازی
با گسترش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی جذاب، «بِلاگری» که قدمهای ابتدایی خود را از وبلاگنویسی شروع کرده بود، کمکم به یک شغل تبدیل شد. بلاگرها با نمایش جنبههای مختلف زندگی خود همراه با تبلیغ محصولات، یا خدمات مختلف علاوه بر کسب درآمد، سبک جدیدی از زندگی را برای مخاطبان رقم میزنند؛ مخاطبانی که با دنبال کردن صفحه بلاگرها، گاهی واقعیتهای زندگی خود را فراموش میکنند و به سبک جدیدی از روزمرگی میپردازند.
در ادامه به مهمترین بخش های گفتگوی خانم دکتر «شیما فرزادمنش» جامعهشناس و مدیر اندیشکده افرا با پیام زن در این رابطه پرداخته میشود. ضمنا ایشان در این رابطه کتابی با عنوان « زنان اینستاگرامر» تالیف کرده اند که در آن با اتخاذ یک پژوهش جامعهشناسانه به موضوع رابطه فعالیتهای مجازی زنان، بازنمایی زندگی، چهره و هویت زنان و همچنین آثار چنین حضوری در شبکههای مجازی توجه شده است.
- بلاگری از چه زمانی در کشور ما رواج پیدا کرد؟
بلاگری در ایران مانند دیگر کشورهای دنیا با ظهور فضای مجازی بروز یافت. شاید بتوان وبلاگنویسان را اولین بلاگرهای فضای مجازی ایران نامید. البته آنها در فضایی غیر از شبکههای اجتماعی مبتنی بر تلفن همراه به تولید محتوای نوشتاری در فضای مجازی میپرداختند که از منظر سطح تعامل و متنوع بودن ابزارهای تولید محتوا، قابل مقایسه با شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام نیست.
- چند نوع بلاگر در اینستاگرام داریم؟
در انواع طبقهبندیهایی که از بلاگرهای اینستاگرام وجود دارد، عموما چهار دسته خردهسلبریتی از یکدیگر تفکیک میشوند: خردهسلبریتیهای سبک زندگی، خردهسلبریتیهای شغلمحور، خردهسلبریتیهای چهرهمحور و گروه آخر که خردهسلبریتیهای هنرمند هستند. خردهسلبریتیهای سبک زندگی، بیش از سایر خردهسلبریتیها از ابزار انتشار زندگی روزمره بهره میبرند. آنها واقعی و دسترسپذیر بودن را مهمترین ویژگی خود دانسته و همین ویژگی موجب هجوم مخاطبان به سمت آنها میشود. همین ویژگی آنها را متمایز میکند از سلبریتیهای سنتی و خردهسلبریتیهای چهرهمحور که از نظر آنها غیرواقعی هستند. عمدتا تعداد دنبالکنندگان زن در چنین صفحههایی، بیشتر از تعداد مردان است، موضوعی که نشان میدهد افراد زیادی برای یادگیری و الگوبرداری سراغ صفحههای این زنان میآیند. این دسته از خردهسلبریتیها بهدلیل تاکیدی که بر زندگی روزمره و در لحظه زیستن دارند، شاد و خوشبخت بهنظر میرسند و تلاش میکنند به هواداران خود انرژی مثبت و آموزههای انگیزشی بدهند. این واقعیت باعث شده دنبال کردن صفحه خردهسلبریتیهای سبک زندگی برای بسیاری از هواداران، با نوعی حسرت همراه باشد.
همچنین هدف خردهسلبریتیهای شغلمحور، کسب درآمد و البته بازاریابی برای حرفه تخصصی خودشان است. این خردهسلبریتیها تلاش میکنند از راههای مختلف، مخاطبان را با حرفه خود آشنا و در این مسیر، جذب مشتری کنند. آنها سعی میکنند به کمک استراتژی «خودبرندسازی» خود را در حرفهای که ادعای تخصص در آن دارند، بهعنوان یک برند موفق به دیگران بشناسانند.
خردهسلبریتیهای چهرهمحور بیشتر از دیگران به تصاویر خود اهمیت میدهند و عکس سلفی، بخشی جدانشدنی از هویت مجازی آنهاست. این گروه از خردهسلبریتیها عاشق شهرتاند و با افزودن زرق و برق فراوان به صفحهشان، تلاش میکنند هرچه بیشتر بهچشم آیند. خردهسلبریتیهای هنرمند، اینفلوئنسرهایی هستند که برای فعالیت هنری، به رسانههای اجتماعی رو آوردند و از این راه، خود را ناظر به هنرشان معرفی میکنند. این خردهسلبریتیها برای جذب مخاطب از همان استراتژیهایی استفاده میکنند که هنرمندان در فضاهای واقعی بهکار میگیرند. البته علاوه بر ارایه هنر خود، روند زندگیشان را نیز با هواداران به اشتراک میگذارند.
درواقع برای بحث درباره زنان اینستاگرامر که عمدتا در دسته خردهسلبریتیهای سبکزندگی جا میگیرند، لازم است نگاهی بر مفهوم «زنانگی مجازی» داشته باشیم. زنانگی مجازی، مفهومی است که به تاثیر اینترنت در زندگی روزمره و شکلگیری هویت مجازی برای زنان اشاره میکند.
- چرا زنان بهخصوص زنان خانهدار به سمت بلاگری سوق داده شدند؟
استفاده از فضای مجازی بهخصوص اینستاگرام، برای زنان به تعبیر آنتونی گیدنز جامعه شناس، همزمان موجب عاملیت و انقیاد میشود. به این معنا که دسترسی سهل و آسان به فضای مجازی با استفاده از گوشیهای هوشمند، در همان لحظه که فرصتی برای زنان خانهدار است که هنگام انجام امور منزل و رسیدگی به فرزندان، در فضای مجازی به مشارکت و تعامل بپردازند، میتواند موجب آسیبهای بسیاری مانند گرفتاری در چرخه وقتگذرانی بیهدف، احساس نارضایتی ناشی از مقایسه و حسرت و در معرض آزار قرار گرفتن، برای آنان باشد. به همین دلیل بیشتر خردهسلبریتیهای سبک زندگی، زنان خانهدار هستند.
- فضای بلاگری و اینفلوئنسری چقدر هویت زن ایرانی را به نمایش میگذارد؟
قاعدتا فضای بلاگری و اینستاگرام صرفا بازنمایی بخشی از هویت زنان ایرانی فعال در این فضاست و به باور بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی، این بازنمایی نسبت چندانی با واقعیت هم ندارد. بازنمایی، نمایشی است که صرفا برای به تصویر درآمدن، تدارک دیدهشده و هدف از آن، مورد توجه قرار گرفتن است. بنابراین آنچه در فضای مجازی دیده میشود، هرگز نباید واقعی در نظر گرفته شود.
- بلاگرهای سبک زندگی، نگاه مردها را به زن و زندگی مشترک تغییر دادهاند؟ چگونه؟
قطعا بازنماییهای غیرواقعی از زنانگی، مادری، همسری، زیبایی و موضوعاتی از این دست، بر پنداشت مردان نیز موثر است و در صورت عدم وجود سواد رسانهای، پیامدهای منفی بسیاری بر انتظارها و توقعهای آنان از شریک زندگیشان خواهد داشت. البته این موضوع در رابطه با مردانگی نیز صدق میکند و بخشی از کتاب «زنان اینستاگرامر» به همین موضوع اختصاص دارد. مردانگی، پدری و همسری ازجمله مفاهیمی است که در این صفحهها دستخوش تغییر و بازنمایی میشود. مردان نیز اگرچه مخاطبان اصلی این صفحهها نیستند، اما در بسیاری از لحظات مورد خطاب قرار گرفته و بهمثابه سوژه، استیضاح میشوند.
- دنبالکنندگان بلاگرها به چند دسته تقسیم میشوند؟
اگرچه دستهبندیهای متعددی از مخاطبان و دنبالکنندگان خردهسلبریتیها وجود دارد، اما در یک سنخشناسی از انواع دنبالکنندگان این صفحهها، میتوان به سه دسته طرفداران همدل، منتقد و بینابینی اشاره کرد. طرفداران همدل و همراه، عموما رویکرد هواداری نسبت به اینفلوئنسرها دارند و برخوردهای حسرتآمیز با سبکزندگی وی دارند. هواداران منتقد تلاش میکنند به واسازی بازنماییها و اغراقهای اینفلوئنسر پرداخته و با پرسش و نقد، روشنگری کنند. دسته سوم نیز رویکرد مشخصی نداشته و به فذاخور موضوع، در دسته طرفداران متعصب یا منتقد قرار میگیرند.
- متاسفانه بسیاری از بلاگرها در زندگی شخصی مشکل دارند، سوال اینجاست که چرا مخاطبان بهخصوص زنان باتوجه به آگاهی از این مساله، همچنان طرفدار و دنبالکننده آنها هستند؟
در رابطه با چرایی وفاداری مخاطبان این صفحهها باید به این نکته اشاره کنم که عموما وقتگذرانی در فضای مجازی و بهویژه دنبال کردن لایههای شخصی و خصوصی زندگی دیگران، نوعی سرگرمی برای بسیاری از افراد جامعه تلقی میشود. اما رشد و گسترش این صفحه و بهطور مشخص خردهسلبریتیهای سبکزندگی، نهتنها پیامدهای اجتماعی مثل ترویج پدیده کودکان کار مجازی و مصرفگرایی دارد، بلکه با پیامدهای روانشناختی بسیار، مانند ایجاد موجی از احساس ناامیدی و نارضایتی میان طرفداران این صفحهها همراه است. عنصر اصلی نمایش در صفحه مجازی، در راستای دیده شدن و افزایش محبوبیت، «اغراق» است و اینستاگرام که شبکهای تصویرمحور با امکانات پرشمار ویرایش عکس است، بهترین فضا برای به تصویر کشیدن مسابقه مصرفگرایی است. نمایش روابط سرشار از عشق و احساس رضایت از زندگی و خوشبختی میان زوجین، تصویری است که بهشدت در این صفحهها بازنمایی میشود؛ گذر زمان و پژوهشهای روانشناختی نشان میدهد، از اعتباری برخوردار نیست.برای اینکه بلاگری بتواند در این فضا تبدیل به اینفلوئنسری با درآمد نجومی شود، لازم است تصویرش را در ذهن دنبالکنندگان مدیریت کند و خود را در هر نقشی بیعیب و نقص و ایدهآل نمایش دهد. چنین تصویری به اینستاگرامر این امکان را میدهد که تبدیل به گروه مرجعی برای هواداران شود و در نتیجه با اثرگذاری بالا، تبلیغات گرانتری دریافت کند. نتیجه چنین اتفاقی، ترویج استانداردهای اغراقآمیز از مفاهیمی همچون مادری، همسری (هم زنانگی و هم مردانگی)، زیبایی و خانهداری در این صفحههاست. در این صفحهها، شما زنی کدبانو، همواره آرایشکرده با لباسهای خاص و زیبا در خانهای تمیز و مرتب با غذایی گرم و تزیینشده را میبینید که همسرش مرتب از او عکس میگیرد، برایش هدیههای رنگارنگ میخرد، فرزندانش تمیز و مرتب و آرام مشغول بازیاند و خودش مرتب در حال آرایشگاه رفتن، خرید، مهمانی و رستوران رفتن است. بدین ترتیب اینستاگرامرهای سبکزندگی، با ایفای چنین نقشهایی که کمتر در زندگی واقعی قابل مشاهده است، تصویری از روابط زوجین و والدین و فرزندان برمیسازند که فرسنگها تا واقعیت فاصله دارد و صرفا توقعاتی غیرواقعی و نارضایتی از خویش را در دنبالکنندگان برمیانگیزد.
- چهطور میشود بر رفتار و محتوای صفحه بلاگرها نظارت داشت؟
فضای اینترنت بهطور اعم و شبکههای اجتماعی بهطور اخص، نیازمند تنظیمگری و سیاستگذاری در سطوح خرد و کلان حکمرانی است. دهههاست که کشورهای مختلف تنظیمگری حکمرانی فضای مجازی را در دستور کار خود قرار دادهاند و ضمن توجه به حقوق مخاطب و انتظارات جامعه مدنی، تلاش میکنند با قانونگذاری و فرهنگسازی، ضمن افزایش سواد رسانهای عموم جامعه، فضای امنی برای کسب و کارهای آنلاین، سرگرمیهای آنلاین، تعاملهای آنلاین و بهطور کلی زندگی روزمره مجازی ایجاد کنند.